مگه گفتنم داره؟!! فقط خندستتتتتت بخند تا دنیا بهت بخنده |
|||
دو تا برادر آخر شر بودن و پدر محل رو درآورده بودن.ديگه هر وقت هرجا يک خراب کاري مي شده، ملت مي دونستن زير سراين دو تاست.خلاصه آخر بابا ننشون شاکي ميشن، ميرن پيش کشيشِ محل، ميگن: تو رو خدا يه کم اين بچههاي ما رو نصيحت کنيد، پدر ما رو در آوردن. کشيشه ميگه: باشه، ولي من زورم به جفتِ اينانمی رسه،بايديکي يکي بياريدشون.اول داداش کوچيکه رو ميارن، کشيشه ازش مي پرسه: پسرم، ميدوني خدا کجاست؟ پسره جوابشو نمیده، همين جور در و ديوار رو نگاه ميکنه. باز کشیش ميپرسه: پسرجان، ميدوني خدا کجاست؟ دوباره پسره به روی خودش نمیاره. دو سه بار کشيشه همينو ميپرسه و پسره هم به روی خودش نمياره.آخر کشيشه شاکي ميشه، داد ميزنه: بهت گفتم خدا کجاست؟! پسره ميزنه زير گريه و ميره تو اتاقش، در رو هم پشتش ميبنده. داداش بزرگه ازش ميپرسه: چي شده؟ پسره ميگه: بدبخت شديم!خداگم شده،همه فکرميکنن مابرش داشتيم! مسابقه وبلاگ برتر ماه نظرات شما عزیزان:
سلام عزيزم
وب باحالي داري.خوشحال ميشم به منم سر بزني لينكت كردم اگه خواستي منو بااسم وبم بلينك موفق باشي
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|