مگه گفتنم داره؟!! فقط خندستتتتتت بخند تا دنیا بهت بخنده |
|||
شنیدین میگن زن شیطان رو هم درس میده؟؟؟اینم دلیلش زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ میتوانی بروی وسوسه
اش کنی که همسرش را طلاق دهد ؟ شیطان گفت : آری و این کار بسیار
آسان است پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می
کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا
به طلاق فکر هم نمی کرد پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل
مرد خیاط اعتراف کرد سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و
تماشا کن زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت : چند متری از این پارچه ی
زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط
پارچه را به زن داد. سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در
را باز کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم
برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید و آن زن پس از آنکه
نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه
شود و سپس از خانه خارج شد و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن
پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و
همسرش را همان موقع طلاق داد سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و
مکر زنان اعتراف می کنم و آن زن گفت :کمی صبر کن نظرت چیست اگر مرد
خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟؟؟!!! شیطان با تعجب گفت :
چگونه ؟؟؟ آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت همان پارچه ی
زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به
خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم و
خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم و اینجا مرد خیاط رفت و از
همسرش عذرخواهی کرد و او را برگرداند به خانه اش. و الان شیطان در
بیمارستان روانی به سر میبرد!!
مسابقه وبلاگ برتر ماه نظرات شما عزیزان:
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|